قاسم میرزایی نیکو

چه بسا احمدی‌نژاد نیز بنا دارد تا با بازتولید الگوی “تَکرار” سیدمحمد خاتمی در صورت عدم تائید صلاحیت خود، فرد دیگری را در این عرصه مورد حمایت قرار داده و به پیروزی برساند. اما شاید دور باشد که احمدی‌نژاد، بتواند به جایگاه خاتمی در میان مردم رسیده و نقش برجسته او را ایفا کند.

 

قاسم میرزایی نیکو نوشت: جامعه و شرایط کشورمان به سمت و سویی رفته که عصبانیت و عصبیت در حال نزدیک شدن به نهایت است. وقتی که چنین رویه‌ای در بالاترین سطوح کشور رشد کند، طبیعی است که این در سایر ارکان و طبقات جامعه نیز مثل آفت منتشر می‌شود.

به عنوان نمونه در سالیان اخیر، دعواهای شخصیت‌های معروفی چون مرحوم یزدی و آملی لاریجانی، مناقشات فراوان مجلس و دولت و کنایه‌های چند جانبه رئیس‌جمهور با دیگران و بالعکس و مواردی از این دست، روی هم رفته شرایطی پدید آورده که شاهد جریان سیال نوعی عصبانیت و خشونت در جامعه هستیم. کما اینکه رفتار نرمال! روایت احمدی‌نژاد و حدادعادل آخرین ورژن و نمونه‌ عینی آن است

احمدی‌نژاد؛ پدیده ای خودمدار، خود حق‌پندار و کسی که روزی هاله نور مشاهده می‌کرد! آن روز او سوگولی نظام بود! احمدی‌نژاد به مسنی، محکم بی‌رقیب تکیه زد که توانست به واسطه آن، خساراتی جبران ناپذیر و نابخشودنی را در پهنه تاریخ رقم زند!

البته، هیچ کس نیز حق نداشت و ندارد که ذره‌ای از جناب ایشان مطالبه‌ای رسمی کرده و او در مقام پاسخگویی هم قرار بگیرد؛ بر فرض اگر دروغی گفت، کسی با دروغ او برخورد نکرد؛ اگر به اموال عمومی خدشه وارد شد، احدی جرأت نداشت چرایی بیاورد! اگر در حوزه سیاست خارجی، هسته‌ای، سازمان ملل، قطعنامه و همه عرصه بین‌المللی سوژه‌هایی نظیر هولوکاست، مادر چاوز و امثالهم را گل کاشت و هزینه‌های هنگفت قسمت منافع ملی کرد، باز هم باید ندیده انگاشته می‌شد! کودک افسار گسیخته و برخاشگر که نه ظرفیت مدیریت خانواده را دارد، نه فاکتورهای آن را وقتی به سلطنت بنشیند، ناتوان اما مالک سرمست است!

یادمان هست که اضافه کنیم؛ به به و چه چه بزرگترین بزرگان و ترازوی کفر و باطل و دین و اعتقاد را مساوی این شگفتانه نهادن! طبیعی است خروجی این اتفاق معجزه نبست! اما در عرصه سیاسی کشور، وضعیت کنونی، شاید شکرانه هم دارد!

روایت دیالوگ یا مونولوگ او با حداد نیز هم قطعا به دوره گذشته و بحث مجلس برمی‌گردد. اگر نگاهی تیتروار داشته باشیم، خواهید دید که در دوره‌ حضور حدادعادل در مجلس چه ماوقعی رخ داده و بعد هم در بحث بستن لیست‌ها با توجه به نقطه نظرات تیم احمدی‌نژاد، هم گرایی و وحدتی در ائتلاف با لیست‌هایی که حدادعادل و هم مسلکانشان می‌بستند، وجود ندارد.

از دوره خانه نشینی احمدی‌نژاد و برچسب انحرافی به وی بود که فاصله معجزه هزاره سوم اصولگرایان از این جریان، رفته رفته آغاز و تشدید شد. این ذهنیات در سالیان اخیر تداوم داشت و نهایتا در دعوای اخیر حدادعادل و احمدی‌نژاد، تبلوری از آن را شاهد بودیم. وقتی حدادعادل، خبر از غیب داد و صراحتا، حضور احمدی‌نژاد را در میان کاندیداهای نهایی انتخابات ١۴٠٠ منتفی دانست، پاسخ جانانه طرف مقابلش را نوش جان نمود؛ اگر نگاهی به سوابق هر کدام از این آقایان بیاندازیم، هیچ یک، عقبه سیاسی و ریشه‌ای ندارند.

***
در روزهای اخیر، موضعی را از سوی برخی شاهد بودیم که به درستی و با نگاهی صریح به بحث ردصلاحیت‌ها، به انتخابات پرشور و لوازم آن پرداخته و عنوان شده بود که: “حضور یا عدم حضور افراد در این عرصه، در عمل به نظر رهبری بستگی دارد”. بنابراین، هرکسی که ادعا کند که نهاد شورای نگهبان در عرصه انتخابات ریاست جمهوری، کاره‌ای بوده و یا تائید افراد صرفا با نظر ‌شخصی آیت‌الله جنتی صورت می‌گیرد، چندان واقع‌بینانه نخواهد بود.

با این همه، اگر به دنبال پرشور بودن انتخابات، آن هم در چنین شرایطی هستیم و هستند، قطعا باید شاهد تائید صلاحیت حداکثری چهره‌هایی، حتی به مانند احمدی‌نژاد باشیم تا خود را در معرض رأی مردم قرار دهند. همچنین، تائید صلاحیت اصلاح‌طلبان و چهره‌ای مانند سیدمحمدخاتمی؛ رقابت این دو را باهم آزاد و بدون مهندسی! تصور کنیم، نهاد انتخابات در عمل به انتخابات آزاد و پرشور نزدیک خواهد شد.

اما وقتی آقایان دست به ردصلاحیت فردی چون مرحوم آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به عنوان رئیس ادوار مجلس، فرمانده کل قوا در دفاع مقدس، سردار سازندگی، رئیس جمهور دو دوره مملکت و استوانه و رکن نظام می‌زنند، تقریبا جای تردید باقی نمی‌ماند که فردی در اندازه احمدی‌نژاد هم به طور حتم ردصلاحیت خواهد شد. به نظر می‌رسد که حدادعادل نیز با همین نگرش و ذهنیت پیش‌داوری نموده، منتها به شکلی کاملا فرهنگستانه و ادیبانه آن را مطرح کرده و البته، تبعات آن را نیز دیده است.

***
احمدی‌نژادی‌ها در سپهر سیاست ایران، دار و دسته کمی ندارند و به هر حال و به دلیل درآمد هنگفت و سرسام‌آور در دولت مهرورزان و پول‌پاشی‌های صورت گرفته، چهره‌های وفاداری برای خود دست و پا کرده‌اند. مضاف بر اینکه، افرادی در میان خلق خدا که نگاهی ظاهرگرا و سطحی دارند هم از دیگر طرفداران او هستند.

بنابراین، فردی که این مؤلفه‌ها را در نظر گرفته و با نظرسنجی‌ها را مشاهده کند، بی‌شک خود را در میان چند کاندیدای بالقوه و برتر دیده و این باور را در خود ایجاد می‌کند که حتما به شرط حضور، صندلی پاستور مال من است! حق مسلم من است!

در عین حال اما، اینکه برخی از حلقه اطرافیان احمدی‌نژاد نیز با در نظر گرفتن این فاکتورها، پایگاه اجتماعی او را ثابت و البته قابل انتقال ببینند، محل بحث و تردید است. چرا که افشاگری‌های احمدی‌نژاد و ادبیات خاص او، تنها برای ایشان وحی و الهام است و نمی‌توان آن را برای سایر چهره‌های نزدیک در تیم وی هم باورپذیر دانست.

اینکه به عنوان نمونه، عبدالرضا داوری در جایی عنوان کرده که نفرات بعدی ما در صورت عدم تائید صلاحیت احمدی‌نژاد، می‌توانند چهره‌هایی به مانند محصولی، ثمره هاشمی و یا ضرغامی باشند، چندان شدنی نیست. چرا که هیچ یک از این افراد و امثالهم، قابلیت و به قول معروف ظرفیت سلبریتی چون احمدی‌نژاد را در مناظرات و سایر مراحل انتخابات نخواهند داشت.

***
با این داستان، شاید این فرض به ذهن افراد متبادر شود که چه بسا احمدی‌نژاد نیز بنا دارد تا با بازتولید الگوی “تَکرار” سیدمحمد خاتمی در صورت عدم تائید صلاحیت خود، فرد دیگری را در این عرصه مورد حمایت قرار داده و به پیروزی برساند. اما شاید دور باشد که احمدی‌نژاد، بتواند به جایگاه خاتمی در میان مردم رسیده و نقش برجسته او را ایفا کند.

او طرفداران خاص شخص خودش را دارد! فقط خود خودش! فردی که تا این حد هر روز یک رنگ و بویی دارد و بی‌ پرده، مفاهیم و واقعیات را وارونه جلوه می‌دهد، مثل آرمان بودن نغمه «تفنگت را زمین بگذار» استاد فقید شجریان، اگر بنای حضوری اینچنین داشته باشد، مردم، بی‌شک تشخیص خواهند داد و اتفاقا، افکار عمومی از بسیاری از سیاستمداران جلوتر و با بینش بیشتر حرکت می‌کند. مردم می فهمند! مردم را دست کم نگیریم!

 

منبع: امتداد