در گفت و گو با «صبح ما»؛

عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران گفت: زمانی که انقلاب پیروز شد، آقای صفایی ساک را برداشت و عازم جنوب شد.  تقریبا از چنین آدمی همین توقع هم در زمان شروع جنگ می رفت، همه چیز را گذاشت و به جبهه رفت.

 

مراسم اولین سالگرد درگذشت مرحوم ذبیح الله صفایی، رزمنده دفاع مقدس و نماینده ادوار مجلس و از موسسین مجمع ایثارگران قرار است روز پنجشنبه برگزار شود. از این رو، با توجه به ویژگی های شخصیتی مرحوم صفایی شایسته است که درباره او بیشتر بدانیم.

در همین رابطه، عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران به برخی ویژگی ها و ابعاد شخصیتی مرحوم صفایی اشاره کرده که در ادامه می آید:

محسن ترکاشوند در گفت و گو با «صبح ما» درباره برخی ابعاد شخصیتی مرحوم ذبیح الله صفایی گفت: من در ابتدا درگذشتِ این برادر عزیز را به خانواده، دوستان داغدار ایشان، مردم شریف اسد آباد و همچنین اعضای حزب ایثارگران و اصلاح طلبان تسلیت می گویم و امیدوارم خداوند روح این عزیز را با ارواح شهدا، برادر شهیدشان و سالار شهدا محشور کند.

او ادامه داد: ارتباط من با مرحوم صفایی بعد از مجلس ششم و در کوران حوادث سیاسی، بیشتر شد. تا حدی که من مرحوم صفایی را شناختم، باید بگویم که بخش مهمی از شخصیت ایشان پنهان بود. من فکر نمی کردم آقای صقایی همان روحیات دوران جنگ را همچنان داشته باشند.  در چند سفری که با ایشان رفتم، دیدم نماز شب خود را با چه خضوع خاصی می خواند. هیچ وقت فکر نمی کردم صفایی با روحیات سیاسی و کشمکش‌های فراوان و مشغله‌ها همچنان حافظِ آن روحیات زمان جنگ باشد.

ترکاشوند افزود: چهار دوره زندگی آقای صفایی عبارتند از : دوران قبل از انقلاب، دوران جنگ، دوران حضور در عرصه سیاسی و در نهایت دوران بازنشستگی.

عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران ادامه داد: آقای صفایی در دوران انقلاب حدودا ۲۲ یا ۲۳ ساله  و در اوج شور و حرارت و تحرک و جوش و خروش بود. خانواده ایشان مذهبی، پدرش روحانی و مورد احترام بسیاری از مردم بود لذا با افراد متدین و انقلابی سروکار داشت. تبعیدی‌هایی که از طرف رژیم شاه به اسدآباد می‌رفتند در خانه افرادی مثل ایشان سکنی می گزیدند. از جمله آقای جنتی که آقای صفایی بارها گفت که چندین بار آقای جنتی را کول کرده و به مسجد برده است. این ها مکبر و محافظ این آقایان بودند و خب شما می دانید کسی که تبعید باشد، جلو چشم است. در آن زمان هم ساواک مراقب این افراد بود و رابطه با آنها جرأت می‌خواست.

او گفت: مدتی هم آقای صفایی در پارس آباد مغان سپاه دانش بود و  چون زبان ترکی هم می‌دانست بسیار با مردم آنجا خو گرفت. ظاهرا روحانی ای که به آنجا آمده بود به مرحوم صفایی گفته بود شما از من روحانی‌تر هستی و بیشتر از من با مردم ارتباط برقرار کرده‌ای و به نوعی از ایشان تشکر کرده بود که به عنوان یک معلم که به هر حال کارمند دولت شاه حساب می شد، در ترویج ارزش ها کوشا بوده است. مرور دوران قبل از انقلاب زندگی ایشان نشان می دهد که آقای صفایی همه ی این کارها را آگاهانه انجام می داد.

ترکاشوند اظهار داشت: زمانی که انقلاب پیروز شد، به گفته خود ایشان ساک را برداشت و عازم جنوب شد.  تقریبا از چنین آدمی همین توقع هم در زمان شروع جنگ می رفت، همه چیز را گذاشت و به جبهه رفت. نمی‌دانم چقدر در جبهه جنوب بود اما بعد از یک مدت در غرب و محور گیلان غرب و قصر شیرین مستقر و رئیس تبلیغات منطقه شش شد. بعد از آن به تهران رفت و معاون آموزشی ستاد سپاه شد.

او افزود: می خواهم بگویم که ایشان در زمان جنگ بسیار فعال بود. آقای صفایی بعد از پیروزی انقلاب مدتی فرمانده سپاه بود. همچنین در آن زمان حکمی از آموزش پرورش را مدتی در جیب نگه داشت اما هیچ وقت رئیس آموزش و پرورش نشد و جنگ و جبهه و سپاه را ترجیح داد. تا اینکه در تهران معاون آموزشی ستاد سپاه شدند. آقای صفایی کم کم در تهران از سپاه جدا شد و در مجلس سوم از اسدآباد کاندیدا شد و رأی آورد.

ترکاشوند افزود: بعد از انقلاب به دلایلی از سپاه بیرون آمدم. زمانی آقای صفایی به اتفاق آقای صوری لک به خانه ما آمدند و اصرار کردند من کاندیدای مجلس شوم. در آن زمان من در این حال و هوا نبودم اما آقای صفایی دلایلی آوردند و مرا قانع کردند تا کاندیدای مجلس شوم. در واقع اصلی ترین دلیلم برای حضور در عرصه سیاسی، آقای صفایی بود.

این فعال سیاسی اصلاح طلب اظهار داشت: زمانی که آقای خاتمی در سال ۷۶ کاندیدای ریاست جمهوری شدند، آقای صفایی در غرب کشور برای تبلیغات ایشان خیلی فعال بود. ایشان تماما جوش و خروش و فعالیت و تلاش بود.

ترکاشوند گفت: من در تمام دوران عمرم ندیدم کسی تا این حد خاکی و دور از تکبر و منیت باشد.  با این همه مسئولیت طوری رفتار می کرد که آدم شرمنده می شد. کمتر اتفاق می‎‌افتاد کسی با ایشان تماس بگیرد و ایشان او را نشناسد. یکی از پر ارتباط ترین نماینده‌ها با مردم، آقای صفایی بود. می دیدم که آقای صفایی خیلی از افراد روستا را می شناخت و آنها را به نام صدا می کرد. منهای ازخودگذشتگی و سابقه مبارزاتی در جنگ و قبل از انقلاب، وقتی وارد عرصه سیاسی شد آنچنان برخورد خوبی داشت که آدم احساس می کرد از او بالاتر است. ایشان انسانی خاکی، متواضع و مودب بود.

عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران در ادامه گفت: علاوه بر این ها آقای صفایی مثل یک دایره المعارف بود. چه در غرب کشور و چه در کل کشور.  او آدم ها  و عیار آنها را می شناخت. راهنمای خیلی دقیقی بود نسبت به شناخت جریانات سیاسی و افراد و رفتارهایشان. ایشان سه دور نماینده مجلس و دو دوره معاون پارلمانی بود و کار اقتصادی هم نمی کرد. تا قبل از بازنشستگی یک واحد آپارتمان و یک پراید داشت.

اوافزود: تمام تلاشش برای انسجام فعالین سیاسی، سازماندهی آنها و ارتباط گیری با آنها بود تا از این طریق بتوانذ به مردم کمک کند. اهل ریا کاری نبود و اظهار زهد و تقوا نمی کرد. آدم خندان و بذله‌گویی بود. با وجود اینکه خیلی اوقات حالِ مزاجی خوبی هم نداشت اما واقعا انسان با صفایی بود. ما با ایشان به کوه می رفتیم اما بعد از فوتش مدتها می گفتیم صفای کوه هم دیگر رفت! آدمی با چنین سوابقی، مطلقا به دنبال استفاده، نه سواستفاده، از این نام‌ها نبود. نه سابقه‌اش را به رخ کسی می کشید و نه ادای آدم های متدین را درمی‌آورد.

ترکاشوند تأکید کرد: بسیار در سازماندهی پرتلاش و فعال و دلسوز بود. من مدتی عضو شورای سیاستگذاری بودم اما به دلایلی حاضر به ادامه همکاری نشدم. زمانی که آقای صفایی با اصرار این مسئولیت را پذیرفت، بسیار مدبرانه و مسلط  و با تدبیر این وظیفه را به درستی انجام داد طوری که من از خودم خجالت کشیدم.

او گفت: رفتن ایشان حیف بود. کم اتفاق می‌افتاد، کسی اینگونه در مسیر مردم باشد و در جهت حفظ و صیانت از آب و خاک کشور کار کند. در سیاست باشد اما هیچ سوءاستفاده که نه، حتی استفاده‌ای هم از موقعیت خود نکند. آقای صفایی بارها رد صلاحیت شد اما نه نسبت به اصول کوتاهی داشت و نه نسبت به گذشته اظهار پشیمانی می کرد. معتقد بود آنچه می ماند رفتارهای خالصانه است. بدون اینکه چشم‌داشتی به قدردانی مردم و سیستم حاکم داشته باشد کار می کرد و می گفت خدا باید ببیند و دیگران مهم نیستند.

این فعال سیاسی افزود: معتقدم رفتن آقای صفایی ضایعه بزرگی برای استان همدان، غرب کشور، مجمع ایثارگران و اصلاح‌طلبان بود. از هیچ تلاشی برای رشد و تعالی جامعه، خدمت به جامعه و دفاع از مردم دریغ نکرد مگر جایی که دیگر نتوانست کاری کند و تا آخر هم بر همین مشی ماند. خیلی امیدوار بود. با وجود اینکه بسیاری او را می شناختند، اما زمانی رسید که به اصطلاح هیچ کاره شد و با حقوق کم بازنشسته شد. به نظرم به ایشان کم لطفی شد اما با این وجود به این مسائل توجهی نمی کرد و می‌گفت نظر آنها این بوده اما ما وظیفه خودمان را داریم و نباید وظیفه خود را با رفتار دیگران هماهنگ کنیم.

عضو شورای مرکزی مجمع ایثارگران گفت: آقای صفایی در همه دوران زندگی، چه قبل از انقلاب، چه بعد از انقلاب، در دوران جنگ و بعد از جنگ، عمل صالحی که خداوند در قرآن کریم فرموده را انجام داد. ممکن است هر عملی خیرباشد اما هر خیری صالح نیست. ولی آقای صفایی وظیفه خود را به نیکی انجام دادد.

ترکاشوند در پایان گفت: خداوند روح آقای صفایی را شاد و با مومنین محشور و به بازماندگان صبر عطا کند که همانا ایشان الگوی کم نظیری در ترک دنیا، صداقت در عمل، استواری در مشی و ایثارگری در دفاع از آرمان ها و از جان‌گذشتگی در دفاع از کشور بود. بالاترین نمره را می توان به ایشان داد. در هرجایی که به ایشان نیاز بود حضور پررنگی داشت. برای ما معلم و اسوه و راهنما بود، برادری بزرگ که در حوادث و فراز و نشیب‌ها کمک می کرد تا بتوانیم با مسائل دشوار کنار بیایم.

وی در پایان گفت: جای مرحوم صفایی بسیار خالی است اما تقدیر الهی این بود و ما تسلیم تقدیر الهی هستیم. خوشا به حال آنها که چون آقای صفایی خوب و زیبا زندگی کردند و تا جایی که توانستند به مردم خدمت کردند. حضور مردم در تشییع جنازه ایشان نشان داد خدمت صادقانه و بی ریا همواره مد نظر مردم بوده و هست.