کسی به ما نگفت زهرا چه دید وقتی محمد را داشتند به خاک میسپردند؟ نجواهای خاککنندگان چه بود که دلش آنطور شکست. نگفت چرا او نتوانست زندگی را تحمل کند وقتی زحمتهای پدرش را و یارانش را در کشمکش دنیاییان دید.
رحیم قمیشی نوشت: به همان یک ذره باورهای دینی ما هم، سوءاستفاده کنندگان از دین، ترحم نکردند!
آنها که پوستهی دین را برای امرار معاششان میپرستند. آنها که شخصیتهای بزرگ دینی را تنها برای وجه تشابه با خودشان، دوست دارند.
آنها که نمیدانند دلیل هزار سال ارادت مردم به خاندان پیامبر و دین او چه بوده؟
و مسلما هر چه بوده آن نبوده که آنها میگویند!
من که اطلاعات دینیام بسیار ضعیف است، اما خدمت بزرگی نشسته بودم، میگفت مردم ما در مورد حضرت زهرا چیزی نمیدانند. میگوییم مانند او باشید اما نمیدانند زهرا چه بود.
او را به میل خودمان در حجابی پیچانده و نمیدانیم چطور باید شخصیتش کنیم!
در گوشهی خانه تنها دعا میکرد و نفرین به دشمنان؟
نشسته و تنها بر مرگ پدرش میگریسته!
همسرداری میکرده، مبادا علی خسته شود!
ما نمیدانیم، هیچکس نمیداند،
و میخواهیم او را الگو کنند!
چه شد از دامان آن زن، زینب پرورش یافت، شیرزنی که داستان حماسه کربلا را یک تنه به دوش کشید و هرگز ناله نکرد. حتی در دربار ستمگران دغلکار.
چه شد از دامان او حسن و حسین پرورش یافتند که صلح اولی و شهادت دومی جهان خلقت را به شگفتی آورد.
ما هیچ چیز از او نمیدانیم. و آنها که باید به ما میگفتند هم ندانستند. و حاضر نیستند بگویند نمیدانند.
جز خوابها، جز روایات ناقص، جز داستانهایی که بسیاری یر صحتشان ایرادهای مهم دارند.
من و بسیاری از تاریخ زندگی حضرت فاطمه (س) هیچ نمیدانیم. اما کسی هم به ما نگفت چرا او خواست شبانه تشییع شود.
چرا او خواست گمنام دفن شود. چرا بعد از ۱۴۰۰ سال هیچکس نتوانسته اثری از قبر ایشان پیدا کند. یعنی علی و حسن و حسین و زینب یک بار بر تپه خاکی ننشستند که مادرمان اینجاست، دختر رسول خدا!
و چرا ننشستند…
چه به سر دین خدا آمده بود؟
کسی به ما نگفت زهرا چه دید وقتی محمد را داشتند به خاک میسپردند؟ نجواهای خاککنندگان چه بود که دلش آنطور شکست.
نگفت چرا او نتوانست زندگی را تحمل کند وقتی زحمتهای پدرش را و یارانش را در کشمکش دنیاییان دید. کسی به ما نگفت چرا زهرا خطبه خواند و چه گفت. کسی نگفت او چگونه ایستادگی در برابر ظلم و انحراف را وظیفه خودش میدانست، نه دیگران.
نه به تماشا ایستادن، نه به مصلحت سپردن…
مبادا دشمنان سوءاستفاده کنند!!
میگویند نمیدانیم چند روز بعد از وفات پیامبر فاطمه شهید شد. میگویند نمیدانیم کی تشییع شد و کجا به خاک سپرده شد. میگویند نمیدانیم کجا باید بارگاه بسازیم برایش…
میگویم شما که نمیدانید فاطمه که بود، من که نمیدانم، همه که نمیدانند، با آن بارگاه شکوهمندش چه میخواهیم بکنیم؟
کاش این حداقل را بدانید؛
او نخواست به زیر بیرقش و بر قبر پر زرق و برقش، کسانی را ببیند که دوستشان نداشت. او نخواست در تاریخ تحریف شود و هر روز کسی ادعا کند فاطمه از اوست.
او نخواست هیچ قدرتی تصاحبش کند…
چرا نمیگذاریدش؟!
فاطمه
یگانهی تاریخ
یک زن
یک ایستاده
یک تنها
یک مقاوم
یک معمای خلقت بود
که هیچکس هنوز ندانسته
او چه بود؟!
خوشا به حال آنها که میدانند از او
هیچ نمیدانند.
و میدانند معمای خلقت را به داستانهای خیالی نباید آلوده کرد.
و او را نباید مصادره کرد!