اسماعیل کهرم نوشت: دیروز: آنها که ایران را به طرف غرب ترک میکردند و به اروپا و امریکا میرفتند حتما بر فراز دریاچه ارومیه پرواز میکردند. آخرین نگاه به خاک مقدس وطنمان، به آبهای آبی دریاچه ارومیه میافتاد. بنده آن را فیروزه ایران یا جهان مینامیدم. در جهان دو معدن برجسته فیروزه وجود دارند؛ […]
اسماعیل کهرم نوشت: دیروز: آنها که ایران را به طرف غرب ترک میکردند و به اروپا و امریکا میرفتند حتما بر فراز دریاچه ارومیه پرواز میکردند. آخرین نگاه به خاک مقدس وطنمان، به آبهای آبی دریاچه ارومیه میافتاد. بنده آن را فیروزه ایران یا جهان مینامیدم. در جهان دو معدن برجسته فیروزه وجود دارند؛ یکی در نیشابور خودمان که خیام بزرگ، حتما درشتترین و گرانسنگترین سنگ از احجار کریمه جهان بود و هست و بزرگان دیگری مانند کمالالملک، ستارگان درخشان این خطه بودند و دیگری در آریزونا – ایالات متحده. اما این کجا و آن کجا؟ فیروزه نیشابور، زیباترین، بهترین و… قبل از انقلاب عازم اروپا بودم، بر فراز ارومیه بودیم، میخواستم پنجره هواپیما را کنار بزنم و پایین بروم. حالا دیگر ارومیه را خوب میشناختم چون سالها در آن کار کرده بودم. پرندگان را حلقهگذاری کرده بودم. با ولع گوشه و کنار این فیروزه بزرگ را میپاییدم. نقاط سفید کوچک بر پهنه آبی این دریاچه را دیدم. فلامینگو بودند یا کاکاییهای بیشمار که در اطراف دوقوزلر روی آب شناور بودند. به انگشتر فیروزهای که به دست داشتم نگاه کردم. همرنگ بودند و هر دو زیبا. بیش از ۵۰ هزار بال فلامینگو، ۲۰ هزار بال پلیکان و تعداد بیشمار کاکایی و انواع مرغ آبیها و غازها که زاد و ولد میکردند یا زمستان گذرانی.
امروز: دریاچه «چی چست» پوست انداخته، اسم عوض کرده و به اسم قدیمی خود رجعت کرده و ارومیه شده:
سه نگردد بریشم ار او را/ پرنیان خوانی و حریر و پرند!
اینبار از اروپا بازمیگشتم. هواپیما ۳۵ هزار پا ارتفاع داشت در نقطهای در شرق کشور زیبای ترکیه، هر دو دریاچه در میدان دید من بودند. دریاچه وان در ترکیه و دریاچه ارومیه در ایران! دریاچه وان، همان رنگ فیروزهای را داشت که روزی دریاچه ارومیه داشت. البته دوسوم دریاچه ارومیه ولی به همان رنگ. زیبا و زنده.
یادم آمد حدود ۱۰ سال قبل بچههای علاقهمند به طبیعت در ترکیه، ما را دعوت کردند برای شرکت در یک کنفرانس در مورد سدسازی و آنجا ترکها به ما گفتند که «ما از دریاچه وان مثل چشممان مراقبت خواهیم کرد» و توی چشم ما ایرانیها نگاه کردند و گفتند «ما اجازه نمیدهیم که وان مانند ارومیه خشک بشه!» آن بالا در دست چپ دریاچه وان و در سمت راست دریاچه رضاییه، چی چیست و ارومیه قرار داشت. وان فیروزهای و ارومیه؟ ارومیه چطور بود؟ راستی از فیروزه ایران چه مانده بود؟ همین قدر بگویم که گریهام گرفت، خشک خشک، مثل کبریت.
هیچگاه دریاچهای را اینطور ندیده بودم. میدانستیم که دریاچه ارومیه در ارتفاع ۱,۲۸۰ متری قرار گرفته. در ۶۰ کیلومتری جنوب غربی تبریز زیبا و باستانی. طول دریاچه ۱۴۰ کیلومتر (از شمال غربی به جنوب شرقی) و حدود ۵۵ کیلومتر عرض (از جنوب دریاچه). این دریاچه به خاطر بستر نمکی، از آب شور در حد اشباع برخوردار است و رودخانههای آب شیرین که به دریاچه میریزند تمام موجودات خود را تحویل آب شوری میدهند که بلافاصله آنها را میکشد. مناظر زیبایی که جزایر و کوههای اطراف به وجود میآورند، ارزش توریستی فراوان دارد. عمق متوسط حدود ۵ متر است. درجه حرارت بین ۳ تا ۳۰ درجه سانتیگراد است که به فصل بستگی دارد.
در مجموع ۱۰۲ جزیره در دریاچه وجود داشتند که نیمی از آنها مسکونی میبود. نواحی متعددی از مناطق با آب شیرین یا لب شور در دریاچه شناخته شدهاند. در زمانی که در ارتفاع ۳۵ هزار پایی به ارومیه عزیزم نگاه میکردم، اثری از آب نبود. جزایر مانند کلهقند از کف دریاچه بیرون آمده بودند، به اشکال گوناگون. آن وقتها که پرندگان را روی جزایر حلقهگذاری میکردیم فکر نمیکردم که جزایر اینطور و به این شکل باشند. کبودان (قویون داغی) بزرگترین جزیره بود که کاملا از آب بیرون آمده بود. صخرههایش کبود بودند. قوچ و میشها هنوز هم در مراتعش میچریدند. هواپیما به مرزهای هوایی ایران رسید و در حاشیه غرب به طرف جنوب سرازیر شد تا در دوبی به زمین بنشیند. آن بالا فکر کردم که آنها که میگویند دریاچه ارومیه در اثر گرمایش جهانی خشک شده، کاش از این بالا میدیدند که فاصله ارومیه تا وان ۷۰ کیلومتر است! آن یکی سرحال و زیبا و فیروزهای و این یکی؟ برهوت.
اگر ما هم از ارومیه مثل چشممان مراقبت میکردیم الان باز هم ارومیه برهوت بود و جزایر اینقدر خشک و بیروح؟ دلم گرفت. فکر کردم که به زیباییها بیندیشم و چه زیبایی زیباتر از هواپیمایی که داخل آن بودم. اسم هواپیما را «خط هوایی رویاذاشتهاند. الحق خارج از خصوصیات فنی و تکنیکی آنچه در بویینگ ۷۸۷ به وجود آوردهاند همگی زیبا و برازنده است. من وقتی که اعجاز و زیبایی را در طراحی داخل، صندلیها، بالها، موتور، بدنه و… میبینم، امیدوار میشوم که انسانی که این همه شکوه و عظمت را در یک هواپیما به وجود میآورد و آن را با ۲۹۶ مسافر و بار آنها تا ۱۴ هزار کیلومتر به پرواز درمیآورد، اگر بخواهد و اگر اراده کند میتواند مسائل محیط زیستی را که امروز درگیر آن هستیم به راحتی حل کند. حتما میتواند!
فردا: کمی بعد روی زمین بودیم. زمین خوب. مامن و ماوای دوست داشتنیمان که هر چه داریم از اوست. یک ساعت و نیم پرواز مجدد و در وطن بودیم. دیدن دریاچه ارومیهای که نمیشناختم، من را به فکر انداخت. چرا ارومیه اینطور شد؟ چه کردیم؟ حوضه دریاچه ارومیه، دومین حوضه دریافت باران در ایران است؛ ۷٫۵ میلیارد مترمکعب در سال! ولی در سالهای کم باران سطح زیر کشت را در این استان از ۳۵۰ هزار هکتار به ۷۵۰ هزار هکتار رساندیم! این کار عاقلانه بود؟ آب برای آبیاری این زمینها را از کجا آوردیم؟ غیر از آنکه از دریاچه ارومیه دزدیدیم؟ باراندوزچای که سخاوتمندانه آب خود را به ارومیه میبخشید، اینبار آبش را به کشاورزی ناپایدار و دامپروری شکننده داد! با بستن سدهای متعدد روی رودخانههای مشروبکننده ارومیه، آب را پشت دیواره سدها جمع کردیم و سطح آب با هوا زیاد شد و تبخیر وحشتناک، حدود ۳۰ میلیارد مترمکعب در سال اتفاق افتاد (یکچهارم آب مصرف ایرانمان). آبیاری با سیستم کوروش بزرگ یعنی آبیاری کرتی که میزان تبخیر را افزایش میدهد و کشت محصولات غیرسازگار با رژیم آبی ایران. مثلا کشت برنج در ۱۲ استان در حالی که حداکثر ۳ استان این استعداد را دارد؟ اینها جفایی است که به ارومیه روا داشتیم. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
فردا، امروز در دست ما است.
منبع: روزنامه اعتماد