اقا صادق می گفت: پدرم بیمار شده بود. افسرده هم می نمود. رفتیم شمال در ویلایی در ساحل دریا… شجریان را هم دعوت کردم.
عطااله مهاجرانی در یادبود مرحوم دکتر صادق طباطبایی ،دایی سید حسن خمینی و خواهر زاده امام موسی صدر نوشته است:
در این سالهای دور از کهن بوم و بر، آقا صادق را دو بار در لندن دیدم. باری هم در خانه ما… در جمع دوستان دانشجو و نیز موسیقی. آقا صادق موسیقی شناس، موسیقی دان و اهل نظر درین باب بود. در همان دوران مسوولیت وزارت فرهنگ، او بود که معمولا برای کنسرت ها، تفسیری کارشناسانه و پر لطف می نوشت. امیدوارم دوستان و همکاران سابقم در معاونت هنری وزارت فرهنگ، مجموعه ان نوشتهها را یکجا منتشر کنند. تا همگان ببینند که به تعبیر بیهقی فضل در جای دیگر نشیند…
صحبت از موسیقی شد. اقا صادق می گفت: پدرم بیمار شده بود. افسرده هم می نمود. رفتیم شمال در ویلایی در ساحل دریا… شجریان را هم دعوت کردم.
صدای تار هم بود. شجریان می خواند . اندک اندک جمع مستان رسیدند. مرغابیها و غازها پاورچین پاورچین به سمت ما که در ایوان نشسته بودیم امدند. نگاهشان به ما بود. انگار می خواستند با آرامش شان، خدشهای بر موسیقی وارد نشود. نگاه پدرم به مرغابیها و غازها بود. به من نگاه کرد. آرام گفت: ببین صادق این مرغابیها موسیقی را می فهمند و اخوندها نفهمیدند!
همه می دانیم که آیت الله بزرگوار، حضرت اقای سلطانی سراسر لطف و زیبایی خرد و اندیشه بود. همو بود که در دوم خرداد ۷۶، با حمایت از سرور گرامی ما، جناب آقای خاتمی، فضای قم و علمای بلاد را تغییر داد. او موسیقی را می شناخت…چنان که علامه طباطبایی هم موسیقی را می شناخت. چنان که فارابی کتاب الموسیقی الکبیر را نوشت و حتا خودش ساز ساخت…
بیش از هر وقت دیگری به اندیشه دینی همانند اندیشه مرحوم آیه الله سلطانی و سبک زندگی مسلمانی همانند صادق طباطبایی نیازمندیم…مسلمانی همراه با خردورزی، مهر و زیبایی شناسی… و گرنه:
پشمینه پوش تند خو، از عشق نشنیده ست بو
از مستیاش رمزی بگو تا ترک هشیاری کند!