یک فعال سیاسی اصلاح طلب گفت: معتقدم که اگر امکان رقابت جدی فراهم نشود طبیعتا باید به طور جدی به این فکر کرد که اهمیت سرمایه اجتماعی در درازمدت بیشتر از یک دوره در عرصه قدرت است.
برخی بر این باورند که تشکیل نهاد اجماع ساز اصلاحطلبان موسوم به جبهه اصلاحطلبان ایران گامی عملی در راستای کسب موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ است. گرچه به عقیده بسیاری از اصلاحطلبان کارکرد و کارویژه این نهاد صرفا انتخاب کاندیدای واحد از سوی اصلاحطلبان برای انتخابات خواهد بود، اما آنچه مسلم است وظیفه مهم اصلاحطلبان جدای از انتخابات کاندیدای اجماعی بازگرداندن اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی است، چراکه به گفته خود اصلاحطلبان این جریان بدون حضور مردم حرفی برای گفتن ندارد. برای بررسی تحولات اخیر در جریان اصلاحات، انتخابات پیشرو و مهم ترین کارکردهای جبهه اصلاحطلبان، علی تاجرنیا فعال سیاسی اصلاحطلب و نماینده مجلس ششم به گفت و گویی پرداخته است که میخوانید.
تـحولات اخـیر در جـریان اصلاحات و شکلگیری جبهه اصلاحطلبان ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
معتقدم تا زمانی که انتخابات در کشور ما حزب محور نشود و تا احزاب فراگیر و حرفهای تشکیل نشوند ما همچنان برخوردهای خطی را خواهیم داشت. چه در جبهه اصلاحطلبان و چه در جبهه اصولگرایان، هر از چند گاهی بسته به اینکه چه میزان در انتخابات گذشته توفیق داشته باشند یک ساختار جدیدی تولید شده و همین امر نیز باعث ایجاد یکسری مشکلاتی در درازمدت خواهد شد.
همین مساله و مشکل را در بین اصولگرایان هم مشاهده میکنید. نهاد اجماعساز اصلاحطلبان مجموعهای است که برای مدت زمان مشخصی که انتخابات ریاست جمهوری است ایجاد شده و اگرچه ما برای انتخابات نیازمند مقدمات بیشتری هستیم اما طبیعتا با توجه به اینکه در گذشته نیز تجربه نشان داده که هر زمان اصلاحطلبان در انتخابات ریاست جمهوری ورود کردند به طور طبیعی به کاندیدای اجماعی رسیدهاند لذا در حال حاضر نیز نیازمند این است که به سمت کاندیدایی واحد حرکت شود و حتیالمقدور از رقابتهای درون گروهی مانند آنچه در سال ۸۴ شاهدش بودیم اجتناب شود.
بنابراین من ضمن اینکه فکر میکنم وجود نهاد اجماع ساز امر لازمی است اما در عین حال به نظر من انتخاب فرد کاندیدای ریاست جمهوری الزاما اولین و تنها وظیفه این مجموعه نیست. بلکه مهمترین مساله این است که چه باید کرد تا اعتماد افکار عمومی را بدست آوریم. آن موقع مردم نشان دادهاند که اگر اعتماد کنند فارغ از اینکه این فرد چه کسی باشد به سمت ما روی خواهند آورد.
فکر میکنید با این حجم نارضایتی در مردم؛ اساسا تلاش اصلاحطلبان نتیجه خواهد داد؟
در ایران بیش از اینکه در انتخاب افراد علاقه به یک جریان سیاسی مطرح باشد ترس از بدترشدن اوضاع مطرح است. یکی از فرصتهای مهم اصلاحطلبان در انتخابات پیش رو این است که مجلس برخاسته از فیلترهای نظارتی و مشارکت اندک مردم نا کارآمدی جدی خود را نشان داده و طبیعتا مردم از اینکه یک دولت همفکر با این مجلس شکل بگیرد و به جای اقدامات جدی برای مردم به سمت کارهای شعاری و تبلیغاتی روی بیاورد در هراس هستند.
به همین خاطر است که خود اصولگرایان نیز هیچ اطمینانی از پیروزی در انتخابات پیش رو ندارند. بنابراین من فکر میکنم که اگر چه عملکرد آقای روحانی چندان مثبت نبوده؛ اما از طرف دیگر جریان مقابل دولت و اصلاحطلبان در مجلس به قدری عملکرد ضعیفی داشته که امیدواری ایجاد میکند که مردم به راحتی به آن جریان اعتماد نکنند.
ضمن اینکه من فکر میکنم تا حدودی این مساله برای گروههای مرجع به شکل شفاف حل شده که دولت آقای روحانی اگرچه دولت مورد حمایت اصلاحطلبان بود ولی در عمل اصلاحطلبان در ردههای اول تصمیم گیری، تصمیم سازی و اجرایی حضور نداشتند. نکته دیگر اینکه تجربه دو دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و بهبود شاخصها در حوزههای مختلف اقتصادی، فرهنگی و سیاست داخلی و خارجی هنوز کورسوی امیدی برای اصلاحطلبان باقی گذاشته که به تأسی از آن بتوانند بخشی از این اعتماد از دست رفته را بازگردانند.
چــه راهکارهایی برای اصلاحطلبان جهت برون رفت از شرایط فعلی و کسب موفقیت متصور است و چه باید کرد؟
فکر میکنم نوع تصمیمات در سالهای مختلف نشان دهنده نوعی سر در گمی در بین اصلاحطلبان است. به نظر من بین اینکه بخواهند به نوعی اپوزیسیون یا در داخل قدرت باشند بعضا این موازنهها به هم میخورد و همین امر رفتارهای متفاوتی را از آنها متبادر میکند.
یکی از مسائل مهمی که افکار عمومی بدان معتقدند این است که اگرچه اکثریت آنها اصلاحطلبان را در پیگیری اهداف اصلاحطلبانه صادق میبینند اما وجود برخی ناخالصیها در درون اردوگاه اصلاح طلبی و از آن طرف نگاهی به روابط گذشته و بعضا ممانعتهایی از فعالیتهای اصلاحطلبان صورت گرفته و احتمال وقوع آن در دوره بعد هم حتی به شرط پیروزی وجود دارد مجموعا مقداری مردم را نگران میکند که نوع تعامل اصلاحطلبان به چه صورتی خواهد بود.
من فکر میکنم ما باید یک نوع رفتار عزتمندانه در عرصه سیاسی با جهتگیری تعاملی را دنبال کنیم. یعنی اگر از این ور بام بیفتیم که جریانات مقابل احساس کنند که اصلاحطلبان به هر شکلی در قدرت حضور خواهند داشت و برای این رقابتها تلاش میکنند حتما مانع تراش جدی خواهند کرد.
از آن طرف هم اگر مردم احساس کتنند که اصلاحطلبان شعارهایی میدهند و در عمل نمیتوانند آنها را اجرا کنند بیاعتماد میشوند و همین امر آنها را از اصلاحطلبان رویگردان میکند. این مساله مهم است؛ بدانیم که این استراتژی حضور قدرت به هر قیمت امر درستی نیست و باید این را در نظر بگیریم که در عرصه سیاست یک دوره، ۲ دوره و چند سال در عرصه قدرت نبودن دوره زیادی نیست و برخی مواقع برای حضور درازمدت در عرصه قدرت باید بیشتر اعتماد عمومی را جلب کرد.
لذا نباید احساس کنیم که ما وظیفه داریم که به هر قیمتی در انتخابات حضور داشته باشیم و بایستی برای این منظور شرط و بیعهای مناسبی صورت بگیرد. در غیر این صورت شرایط گذشته تکرار خواهد شد و حتی به فرض پیروزی هم ناکارامدیها ادامه خواهد داشت.
پس موافقید که اصلاحطلبان دورهای را در حاشیه سیاست بگذرانند و در دورههای بعد با تجدید قوا و حمایت مردم به قدرت بازگردند؟
الزاما نمیگویم این را به عنوان یک شرایط از پیش پذیرفته داشته باشیم. اما معتقدم که اگر امکان رقابت جدی فراهم نشود طبیعتا باید به طور جدی به این فکر کرد که اهمیت سرمایه اجتماعی در درازمدت بیشتر از یک دوره در عرصه قدرت است. خصوصا دورههایی که ما نمیتوانیم کاندیداهای مطلوبمان را ارائه کنیم و مجبوریم از کاندیداهای عاریتی یا دسته چندم استفاده کنیم.
منبع: آرمان