دیوید رانسیمان، استاد سیاست دانشگاه کمبریج گفت: کافی نیست که بایدن از تاریخ طولانی دموکراسی آمریکا در اظهار نظر در مورد آنچه در آینده اتفاق می افتد، عقب بماند.

 

به گزارش گروه بین الملل صبح ما، دیوید رانسیمان، استاد سیاست و تاریخ دانشگاه کمبریج و نویسنده کتاب های مختلفی از جمله، دموکراسی چگونه به پایان می رسد، سیاست حسن نیت، ریاکاری سیاسی و دام اعتماد در یادداشتی در گاردین نوشت: جو بایدن «اتحاد» و «دموکراسی» می خواهد اما در ایالات متحده آمریکا این دو همیشه در تضاد هم بوده اند و اصول حقوقی به گونه ای طراحی شده است که مردم را از همه چیز دور نگه می دارد.

سه کلمه ای که در سخنرانی مقدماتی و قدرتمند«جو بایدن»، چهل و ششمین رئیس‌جمهوری ایالات متحده آمریکا در مراسم تحلیف بسیار برجسته بودند و به دفعات از آنها استفاده کرد، این سه عبارت بود: دموکراسی، وحدت و حقیقت. اما کلمه دموکراسی در محوریت آن قرار داشت. بایدن در اولین سخنرانی خود پس از سوگند یاد کردن، گفت:«امروز، روز دموکراسی است. خواسته مردم شنیده شده است. دموکراسی پیروز شده است.»

آیا این توجیه آشکار دموکراسی برای غلبه بر وحدت و حقیقت کافی است؟ بنیانگذاران جمهوری آمریکا، که بایدن نیز مکرر به تاریخ و نهادهای آن استناد می کرد، از شنیدن اینکه او این سه کلمه را با هم و یکجا استقاده کرده، احتمالا متعجب خواهند شد! آنها معتقد بودند که در حال تاسیس کشوری هستند که برای حفظ دموکراسی طراحی شده است. جیمز مدیسون، چهارمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا، اظهار داشته که قانون اساسی آمریکا که وی در نوشتن آن کمک کرده است به معنای محرومیت کامل مردم از سهم در دولت است.

بنیانگذاران جمهوری در آمریکا به اندازه بایدن مشتاق وحدت و حقیقت بودند اما آنها فکر می کردند که دموکراسی بیش از حد، آنها را در معرض خطر قرار می دهد. آنها مردم را بدنام و کج اندیش می دانستند و هدف از تأسیس جمهوری به جای دموکراسی اطمینان از وجود محافظتی در برابر پوپولیسم در همه اشکال آن بود.

بایدن به وضوح معنای متفاوتی از دموکراسی نسبت به حمله کنندگان به ساختمان کنگره داشت. او به رسمی متفاوت متوسل می شد که دموکراسی را با انتقال صلح آمیز قدرت تعریف می کند. در محافل دانشگاهی این نظریه را گاهی نظریه مینمالیستی دموکراسی می نامند. گفته می شود اگر متصدیان، آنانی که نیروهای مسلح را کنترل می کنند، این کنترل را به افرادی که آنها را در پای صندوق های رای شکست داده اند، بدهند، همین برای دموکراسی کافی است. مشکل این دیدگاه این است که بسیار مینیمال است و وحدت و حقیقت موارد اضافی اختیاری هستند.

نقاط بسیاری در سراسر جهان وجود دارند که دموکراسی حتی در آزمایش شکست خورده و صاحبان قدرت از ترک آن خودداری کرده که این امر منجر به دیکتاتوری یا جنگ داخلی شده است. اما وقتی این آزمایش با موفقیت پشت سر گذاشته می شود، سوالات بسیاری در مورد چگونگی انجام سیاست بهتر را حل نشده باقی می گذارد.

دو هفته پس از حمله به ساختمان کنگره و تلاش برای ممناعت از صدور تائید نتیجه انتخابات، مراسم تحلیف بایدن در سایه جدی ترین تهدید برای این تعریف حداقلی از دموکراسی در تاریخ معاصر آمریکا صورت گرفت. این کشور به طور خطرناکی به شکست در این آزمون نزدیک شده بود. آنچه بایدن نیز می توانست بگوید اما نگفت این بود که بنیانگذاران این جمهوری مقصر بودند.

خشم طرفداران ترامپ توسط نهادهایی که برای دور نگه داشتن مردم از مهمترین تصمیمات طراحی شده اند، برانگیخته شد. از نظر اکثریت، بایدن با اختلاف بیش از ۷ میلیون رأی در انتخابات پیروز شد. اما الکترال کالج به رئیس جمهور مغلوب این اجازه را می دهد تا به دنبال چند هزار رای در اینجا یا آنجا باشد تا شاید بتواند تفاوتی ایجاد کند. اما میلیون ها رای دهنده بیش از آنی هستند که خیالی و الکی باشند.

مقاومت ترامپ در برابر واقعیت های دموکراتیک، امید خود را در سایر نهادهای جمهوری که هدف آنها بیرون نگه داشتن مردم بود، معطوف کرده بود. او معتقد بود که دادگاه عالی، با سه نفری که وی آنها را منصوب کرده بود، می بایستی او را نجات دهند. او به مجلس سنا هم نیم نگاهی داشت اما نفوذ نامتناسبی داشت که پشتش باستند. واقعیت این است که این امیدها هم بی جا بود و سنا ممکن است هنوز هم او را در دادگاه استیضاح، محکوم کند.

این نشان می دهد، کافی نیست که بایدن از تاریخ طولانی دموکراسی آمریکا در اظهار نظر در مورد آنچه در آینده اتفاق می افتد، عقب بماند. انتقال مسالمت آمیز قدرت، راه های مغایرت دموکراسی آمریکایی با نهادهایی را که به آن دست یافته اند، پنهان می کند.

در اینجا یک انتخاب وجود دارد. می توان دموکراسی را ارتقا داد و نهادهایی مانند الکترال کالج و سنا اصلاح شده تا جمعیت شناسی کنونی را به جای تاریخ باستان منعکس کنند. اما این احتمالاً به قیمت از دست رفتن وحدت تمام خواهد شد. جمهوری خواهان به شدت مقاومت می کنند. احتمالاً حقیقت نیز ضربه خواهد خورد. تنها به این دلیل که یاد گرفته ایم مقاومت به عنوان حمله به واقعیت ها گرایش دارد. هرگونه تلاش برای تغییر قانون اساسی نه تنها به دلیل غیر میهن پرستانه بودن، بلکه احتمالاً به عنوان یک توطئه خارجی مورد چالش قرار می گیرد.

گزینه دیگر این است که به وضعیت موجود پایبند باشید و امیدوار باشیم که پوشش روی شکاف ها کافی باشد. در این صورت وحدت بر دموکراسی، اولویت قرار خواهد گرفت. احتمالاً این راه آسان تر است و بایدن فکر می کند که او کارهای بهتری نسبت به مبارزه با اصلاحات نهادی دموکراتیک دارد. هر تغییراتی که یک حزب را از نظر انتخاباتی در وضعیت بدتری قرار دهد، بعید است دوام بیاورد و اجرای خواست مردم می تواند یک کار کاملاً تفرقه انگیز باشد.

بایدن اولین رئیس جمهوری نخواهد بود که در برابر آن تسلیم می شود، استفاده از کلمه دموکراسی به عنوان همه گیر در عین پرهیز از انتخاب های دشوار. این سیاست ممکن است در کوتاه مدت او را قادر سازد تا در مقابله با چالش های فوری کشور، از بیماری همه گیر کووید ۱۹ گرفته تا اقتصاد، متمرکز شود اما همچنین به این معنی است که ناامیدی از نخبگان سیاسی ادامه خواهد یافت.

استناد به خواست مردم ضمن اعتماد به نهادهایی که برای فرو نشاندن آن طراحی شده اند، دستورالعملی برای ثبات طولانی مدت نیست. با این وجود انجام هر کاری را درمورد اتحادی که بایدن برای آن ایستاده است به خطر می اندازد. او با دموکراسی به گونه ای برخورد می کند، که انگار نوعی نوش دارو است در حالی که این همیشه یک مبارزه است.

در روز تحلیف بایدن، مردم واقعاً کنار گذاشته شدند اما نه به روشی که بنیانگذاران جمهوری در نظر داشتند. در عوض، به دلیل تهدید افراط گرایان حامی ترامپ، مردم و جمعیت دور نگه داشته شدند و پرسنل نظامی در اطراف تریبون و پرچم ها جایگزین آنها شدند. انتقال مسالمت آمیز قدرت با این قیمت، حداقل کاری است که برای غلبه دموکراسی باید انجام شود. کارهای دیگر قطعیت لازم را ندارند و خطرات زیادی را به همراه دارند.

این خطرپذیری دموکراسی بود که بنیانگذاران جمهوری را عصبی می کرد، اما نکته آن این است: پویایی سیاست مردم همیشه با یک موضوع غیرقابل پیش بینی خطرناک پیش رفته است. اما خطرات دیگری نیز وجود دارد. دور نگه داشتن دموکراسی به خاطر وحدت یک زندگی آرام را تضمین نمی کند. خطر این است که به نظر می رسد دموکراسی کمتر تحقق یافته و بیشتر دموکراسی است که بی وقفه به تعویق افتاده است.
ترجمه: گلناز سادات غفاری