یک روانکاو نوشت: بارها و بارها از دیگران و خاصه مخالفان ایشان درباره غرور و خودشیفتگی احمدینژاد شنیده بودم ولی به دلیل سیاستهای ضد اشرافی‌گری و مردم‌دارانه ایشان، یا آن خصائل زشت را نمی‌دیدم و یا دست به توجیه می‌بردم. برای من همیشه درباره مرد سیاسی “عمل” حائز اهمیت بود و چندان به مسائل شخصیتی مرد سیاسی وقعی نمی‌نهادم.

 

دکتر اکبر جباری، روانکاو و باجناق غلامحسین الهام، در کانال تلگرامی خود نوشت: بارها و بارها از دیگران و خاصه مخالفان ایشان درباره غرور و خودشیفتگی احمدینژاد شنیده بودم ولی به دلیل سیاستهای ضد اشرافی‌گری و مردم‌دارانه ایشان، یا آن خصائل زشت را نمی‌دیدم و یا دست به توجیه می‌بردم. برای من همیشه درباره مرد سیاسی “عمل” حائز اهمیت بود و چندان به مسائل شخصیتی مرد سیاسی وقعی نمی‌نهادم. از همینرو نه “آن ممه را لو لو برد”ش برایم اهمیتی داشت، نه شعر خواندن و حرفهای عاشقانه و عرفانی زدنش. برای من عمل سیاسی او مهم بود. البته این وجه بیشتر سلبی بود تا ایجابی. یعنی احمدینژاد را دوست داشتم، نه به خاطر اینکه عمل ایجابی خاصی انجام داده بود، بل فقط بدین خاطر که’در مقابل کفتارهای چپ و راست و اصولگرا و اصلاحطلب ایستاده بود. این عمل سلبی او، آنقدر برایم مهم و حائز اهمیت بود که از شخصیت او غافل بودم و نمی‌دیدم که او به کجا میرود.

تا اینکه مصاحبه‌ای از او دیدم که او را با “هگل” مقایسه کرده بود و او نیز این قیاس را با سکوتش تایید میکند. برای اهل سیاست و مخالفان سیاسی او، موضوع کمیک بود و به طنز با آن مواجه شدند، اما برای من از منظری دیگر که وجه روانشناختی مساله است، اهمیت داشت.

اینکه یک سیاستمدار ایرانی مسلمان شیعه، خودش را “هگل” بداند، حالش وخیم‌تر از آن مسلمانی است که خودش را ولیّ خدا میداند. اما اگر کسی خود را هر دوی اینها بداند، بی‌شک باید تحت معالجه قرار گیرد.
اقای احمدینژاد بنابر دلایلی، خود را این هر دو میداند و این بسیار نگران کننده است. نخست اقبال عمومی مردم نگونبخت و ستمدیده و رنجکشیده از دست چپ و راست، به اقای احمدینژاد، مقدمات شکلگیری این دیلوژن را فراهم ساخت. معجزه هزاره سوم معرفی کردن او، شروع این اختلال بود.

دو دیگر اطرافیان و دور و بازی‌های چاپلوس و صد البته نادان او در شکلگیری این اختلال نقش مهمی دارند. عده‌ای بی تمدن، که نه فکر جوانی دارند و نه ثمره و نتیجه مفیدی، که دائما به او مستقیم یا غیر مستقیم الهام میکنند که معجزه هزاره سوم است. این وضعیت تا بدانجا پیش رفت که اگر یکی از نزدیکانش، کوچکترین انتقاد ولو مشفقانه به او داشته باشد، حذف شده و از بارگاه رانده میشود.

چنانکه آزمایش زندان استنفورد نیز نشان داده، انفعال، همواره نیروی اهریمنی را در طرف مقابل بیدار می‌سازد. کافی است هر روز ۵ نفر مدح و ثنای شما بگویند و ستایشگر شما باشند، روز ششم، شما به هیولایی بدل خواهید شد که تا پیش از آن‌ هرگز تصورش را نمی‌کردید. آقای احمدی‌نژاد در طی این سالها که خود را صدای بلند مردم ستمدیده معرفی کرده، در چنین وضعیتی گرفتار امده و به شکل وحشتناکی دچار دیلوژن‌های مرتبط و غیر مرتبط با کانتکس مذهبی خود شده است. باز هم بنابر دلایل حقوقی نمی‌توانم، به اخبار نگران کننده‌ای که از ایشان بدستم رسیده، اشاره کنم، اما اینقدر میتوانم بگویم که ایشان با سرعت به سمت پرتگاه اختلالات سایکوتیک در حرکتند که اگر دوستان و علاقه‌مندان ایشان، به داد ایشان نرسند، بعدها دیگر نمیتوان کاری کرد.

بازهم تاکید میکنم، این صرفا دلیل دوم و روانشناختی مساله است و خدا را گواه میگیرم که هیچ قصد و ملاحظه سیاسی در بیان این حقایق ندارم و کماکان رقبای سیاسی ایشان را کفتارانی می‌دانم که دیگر نزد مردم ایران هیچ جایگاهی ندارند.

نخست به فرزندان اقای احمدی‌نژاد، خاصه اقا علیرضا و سپس به دوستان عاقل و اطرافیان دلسوز ایشان عرض میکنم، کمی از سیاست فاصله بگیرید و این نوشته مرا صرفا از منظر روانشناختی بخوانید. با همه وجودم برای رفع این مشکل در خدمتم. هرچند دلیل نخست همچنان به قوت خود باقیست.

پرسیده‌اند: چگونه میشود یک سیاستمدار دچار اختلال روانی باشد، اما سیاستهایش درست باشد؟

به جهت روانشناختی، اختلال‌های شخصیتی مانند “خودشیفتگی” یا “دیلوژن” همه فعالیتهای مغز را مختل نمیکند بلکه به مثابه یک اختلال در بخش‌های خاصی باعث ظهور و بروز علائمی میشود. لذا فرد برغم دیلوژن‌هایش، میتواند به فعالیتهای روزمره و حتی علمی خود ادامه دهد. دانشمندی که دچار دیلوژن میشود، اما کماکان به فعالیت علمی خود ادامه میدهد.مانند “جان نش” ریاضی‌دانی که برنده نوبل اقتصاد میشود، یا بسیاری از نویسندگان و ادیبانی که دچار اختلالات دیلوژنال بوده‌اند و در عین حال آثار ادبی ارزشمندی بر جا گذاشته‌اند، مانند “ویرجینیا وولف”.

خلاصه آنکه عملکرد مغز در چنین اختلالاتی، بسیار پیچیده است که نباید تصور کنیم در همه مراحل اختلال، فرد دچار دمانس می‌شود.