عباس عبدی

اگر قرار باشد، آموزش تلقینی باشد همانطور که میت را در گور تلقین می‌کنند جز انزجار نتیجه دیگری در برنخواهد داشت، حتی اگر همه ۲۰ بگیرند.

 

عباس عبدی نوشت: چند روز پیش با یکی از جوانان خانواده درباره وضع تحصیلی و نمرات او گفتگو می‌کردم. او که دانشجوی مقطع کارشناسی دانشگاه مادر کشور است، توضیحاتی درباره واحد‌های این ترم خود می‌داد.یکی از دروس او «انقلاب اسلامی ایران» بود که مقارن با سالگرد انقلاب در این باره گفتگو کردیم. پرسیدم که منبع آن چیست؟ کتابی را با عنوان انقلاب اسلامی، ماهیت، زمینه‌ها و پیامد‌های آن نشانم داد. تورقی کردم. پرسیدم که چه نمره‌ای گرفتی، با خنده گفت ۱۹. چون نگاهش را به تحلیل سیاسی کشور می‌دانستم، پرسیدم چطوری ۱۹ شدی؟ مگر تو با این تحلیل‌ها موافقی؟ گفت خیر، سر کلاس هم مکرر سوال و نقد می‌کردم ولی در برگه امتحانی مطابق گزاره‌های رسمی آن را نوشتم، در غیر این صورت نمره نمی‌آوردم! گفت هنگامی که سر کلاس مجازی نیز نظرات استاد را نقد می‌کردم، بسیاری از دانشجویان پیام می‌گذاشتند که با نظرات تو موافقیم ولی خب! زمان امتحان باید مطابق آنچه که پرسش شده و جواب رسمی در کتاب داده شده، پاسخ دهم! این نظام آموزشی از چند جهت زیان‌بار است.

سعی می‌کنم در حد یک یادداشت توضیح دهم. اول از همه کتاب مزبور فاقد بی‌طرفی علمی است و حتی اشکالات قابل توجهی نیز داشت این به معنای نادرستی همه مطالبش نبود ولی، چون در یک چارچوب سوگیرانه نوشته و تدریس می‌شود، دانشجو نیز لزوما قادر به تمییز همه موارد سره از ناسره نیست در نتیجه در برابر کلیت مطالب آن موضع می‌گیرد.این مهم‌ترین ایراد این شیوه آموزشی است. کسی که از آن درس ۱۹ گرفته، دانشجویی است که با اغلب گزاره‌های آن مخالف است و گزاره مقابل آن‌ها را قبول دارد. نمره پایان ترم این دروس شاید معیاری برای اطلاع از آن‌ها باشد ولی معیاری برای موافقت با آن‌ها نیست. در حالی که قصد نظام آموزشی جلب موافقت با گزاره‌های این دروس است و نه یادگیری آنها.اتفاقا موافقت با گزاره‌های مخالف آن‌ها رواج بیشتری پیدا می‌کند. نکته دوم، نظام آموزشی مبتنی بر محفوظات، نظامی شکست خورده است. در واقع یک نظام آموزشی موفق، نظامی است که اگر دانشجو با گزاره‌های استاد مخالف بود و به آن‌ها نقد دارد، نمره آن دانشجو را بدهد بلکه او را بیشتر ارج نهد، چون مهم‌ترین رکن آموزش، افزایش قدرت درک نقد است و نه موافقت یا مخالفت با فلان گزاره.

اگر نتوان این هدف را در نظام آموزشی محقق کرد، می‌توان همه پرسش‌های امتحانی را مطابق متن کتاب پاسخ داد و نمره قبولی گرفت بدون آنکه به آن‌ها معتقد بود. این رفتار دانشجو را به آموزش بدبین و منزجر می‌کند. این نظام آموزشی مبتنی بر تلقین مثل تلقین مرده هنگام خاک‌سپاری اوست. در این نظام آموزشی، ظاهرسازی و امور شکلی بسیار مهم‌تر از مفهوم آموزش است. در واقع اصل آموزش هیچ اهمتی ندارد. به همین علت است که دانشجویان با درس ارتباط و علاقه پیدا نمی‌کنند و گذراندن آن درس را با آن شیوه، نوعی توهین به خود و مقام دانشجویی می‌دانند.شخصا تردید ندارم که اگر کلاس درباره انقلاب اسلامی باشد و همه آزاد باشند که هر حرفی می‌خواهند بزنند و استاد را نقد کنند و کسی هم مجبور به تایید گزاره‌های رسمی نباشد و معیار قبولی و مردودی در امتحان، قدرت اطلاعات و تحلیل دانشجو باشد در این صورت یکی از شلوغ‌ترین کلاس‌های دانشگاه، درس انقلاب اسلامی حتی میان دانشجویان مهندسی و پزشکی و علوم خواهد بود.

ولی اگر قرار باشد، آموزش تلقینی باشد همانطور که میت را در گور تلقین می‌کنند جز انزجار نتیجه دیگری در برنخواهد داشت، حتی اگر همه ۲۰ بگیرند. نتیجه اولیه این نوع آموزش، رواج و نهادینه کردن رفتار و اخلاق دورویی و قطع ارتباط میان دانش و عقیده و حقیقت با نمره آموزشی است. نتیجه دوم به فراموشی سپرده شدن همه این محفوظات در اولین فرصت است.همان طور که دانش‌آموزان نیز پس از فارغ‌التحصیلی هیچ‌کدام از آموزه‌های این‌چنینی را به یاد ندارند حتی اگر نمره درس مربوط را ۲۰ شده باشند. پرسش این است که مسوولان آموزشی کشور همه این‌ها را می‌دانند، چرا به این سیاست ادامه می‌دهند؟ فقط به این علت که این رفتار‌ها ساختاری و نهادینه شده و کسی جرأت به چالش کشیدن آن‌ها را ندارد و این رفتار بیش از هر چیز در تعارض با علم است! متاسفانه مسوولان به غلط گمان می‌کنند که بی‌اعتقادی جوانان به ارزش‌های رسمی ناشی از تبلیغات دیگران است که ریشه آن در این نوع از سیاست‌های آموزشی رسمی است.

 

منبع: روزنامه اعتماد