اختصاصی؛

یک استاد دانشگاه گفت: شریعتی تلاش می کرد با تکیه بر دین بتواند راه حلی برای مسائل زمانه در دنیای معاصر فراهم کند. در طی چند دهه اخیر، ما در درون این گفتمان زندگی می کردیم، عصری که در آن معتقد بودیم دین می تواند راه حلی برای مسائل اجتماعی و سیاسی داشته باشد.

 

به گزارش صبح ما، حسن محدثی در سمینار روشنفکر ایران، میراث جهانی به مناسبت چهل و چهارمین سالروز درگذشت دکتر شریعتی درباره مقایسه آرای نیچه و دکتر علی شریعتی گفت: اکنون در عصر پسا شریعتی به سر می بریم عصری که در آن دیگر دین عموما به عنوان راه حلی برای مسائل سیاسی و اجتماعی ما تلقی نمی شود. در عصر شریعتی و در گفتمان و تفکر او، دین به منزله راه حل مسائل سیاسی و اجتماعی ما تلقی می شد.

شریعتی تلاش می کرد با تکیه بر دین بتواند راه حلی برای مسائل زمانه در دنیای معاصر فراهم کند. در طی چند دهه اخیر، ما در درون این گفتمان زندگی می کردیم، عصری که در آن معتقد بودیم دین می تواند راه حلی برای مسائل اجتماعی و سیاسی داشته باشد.

در اثر تحولاتی که در جهان کنونی رخ داده است، به نظر می رسد که بخش قابل توجهی از مردم و اندیشمندان ما از آن عرش عبور کرده اند و می توانیم در دوره فعلی از عصر پساشریعتی سخن بگوییم. عصری که در آن بسیاری از صاحب نظران و حتی مردم کوچه و بازار دین را به عنوان یک راه حل برای مسائل اجتماعی و سیاسی تلقی نمی کنند.

ما از آن دوره عبور کرده ایم اگر چه ممکن است برخی افراد در دوره گذشته مانده باشند و همچنان دین را به عنوان راه حل مسائل اجتماعی و سیاسی زمانه تلقی کنند. از زمانی که من با اندیشه شریعتی آشنا شدم یکی از محورهای مهم اندیشه او برایم جذاب بود و آن اینکه او همیشه تفسیری از دین ارائه می کند که موید زیست این جهانی است.

شریعتی به شدت با دین آخرت گرایانه مخالفت می کند. در نظر او زندگی این جهانی اولویت دارد. لذا در آثارش می بینیم که او تلاش می کند نوعی دینداری این جهانی ارائه کند. دینی که زندگی در این جهان را تایید می کند.

شریعتی در اندیشه دینی خودش، با آخرت گرایی به شدت مخالف بود. البته او وقتی از دین گرایی این جهانی حرف می زند، توجه اش به دین برای حل مسائل اجتماعی و سیاسی است. در واقع او معتقد بود که دین باید به بهبود زندگی در این جهان کمک کند نه اینکه فقط آخرت ما را آباد کند.

به عنوان نمونه، در کتاب نیایش خود می گوید که خدایا به مذهبیان بفهمان که آدم از خاک است و اینکه یک پدیده مادی نیز به همان اندازه خدا را معنی می کند که یک پدیده غیبی و در دنیا همان اندازه خدا وجود دارد که در آخرت است و مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید، پس از آن به هیچ کار نخواهد آمد.

قبل از این ها نیز می گوید خدایا جامعه ام را از بیماری تصوف و معنویت زدگی شفابخش تا به زندگی و واقعیت بازگردند و مرا از ابتذال زندگی و بیماری واقعیت زدگی نجات بخش تا به آزادی عرفانی و کمال معنوی برسم.

ممکن است مخاطب ابتدا به ساکن فکر کند شریعتی در سخنانش تناقض وجود دارد به نحوی که برای جامعه توجه به این جهان را می خواهد و برای خودش نگاهی فراتر از این جهان. در آرای شریعتی به نوعی آخرت گرایی هست، منتها آخرت را به معنای دیگری به کار می برد. در واقع، او دنیا را به معنای نزدیک و آخرت را به معنای دور به کار می برد. آخرتی که او بکار می برد آخرت آن جهانی نیست بلکه فراغت از امور روزانه و مبتذل است.

اینکه دین باید به کار این دنیا بیاید محوری مهم از اندیشه های دینی شریعتی است.همین هم باعث شد که او از اسلام روایتی ارائه کند که این جهان گرا باشد. او در جاهای متعددی از آثارش آخرت گرایی مسلمانان را نقد می کند. این تفکر با تفکر انسانگرایانه و مدرن امروزی سازگاری دارد و از امتیازهای تفسیر دینی شریعتی محسوب می شود.

ماکس وبر دین این جهانی و دین آخرت گرایانه را از هم متمایز می کند. او معتقد است که ادیان رستگاری عموما تمایل به این دارند که به یکی از طرق ممکن دنیا را خوار بشمرند. وبر از طرق مختلف خوار شماری دنیا سخن گفته است. انواع ریاضت، عرفان و دین و …پتانسیل هایی داشتند برای اینکه دنیا را خوار بشمرند.

از نگاه او تعداد زیادی از مذاهب رستگاری در دنیا با نظامات جهانی نه تنها در تنشی سخت بلکه در تنشی دائمی قرار دارند. وبر در کتاب جامعه شناسی دین خودش به تفصیل از گریز از دنیا در عرفان سخن می گوید.

شریعتی از تقوای پرهیز در مقابل تقوای ستیز سخن می گوید. عارف کسی است که تقوای پرهیز دارد و مجاهد کسی است که تقوای ستیز دارد و در واقع دنیا را رها نمی کند و به مبارزه برمی خیزد. ادبیات او بیشتر متمایل به تقوای ستیز است.

در واقع وقتی او تلاش می کند زیست این جهانی را به رسمیت بشناسد، منجر به زیستی مجاهدانه می شود. زیستی که همراه با نوع خاصی از خودسازی است که به آن خودسازی انقلابی می گویند. ادیان ابراهیمی، ادیان آخرالزمانی هستند و همین موضوع باعث می شود که آنها توجه ای به دنیا و نیازها و امورات این جهانی نداشته باشند. برخی از آنها به قیامت نگاه استعجلالی داشتند و معتقد بودند که قیامت به زودی رخ خواهد داد.

به نظر می رسد که باور قیامت اندیشانه در دین، اندیشه محوری و اساسی است. لذا تنش با دنیا به طور طبیعی در این اندیشه نهفته است. طبیعی است که دنیا چندان جایی در این نوع تفکر دینی ندارد. گرچه من قائل به ذات در دین نیستم و هربار می شود دین را به نحو خاصی تفسیر کرد و قرائت متفاوتی ارائه کرد. ولی می توانیم بگوییم اندیشه دینی واجد برخی مولفه های اساسی است و به راحتی نمی توان آنها را کنار گذاشت.

یعنی نمی توان نگاه قیامت گرایانه را به آسانی از آن گرفت و نگاه دنیاگرایانه را جایگزینش کرد. تفسیر دنیاگرایانه از دین ممکن است در مدت کوتاهی بتواند بر اذهان تاثیر بگذارد اما نمی تواند به دلیل آن مولفه ها غلبه پیدا کند. به نظر می رسد کوشش های متفکران دینی نظیر شریعتی برای ارائه تفسیر دنیاگرایانه از دین چندان کامیاب نیست.

بعدها نیز دیدیم مرحوم بازرگان در آخرین آثارش نوشت که هدف از بعثت انبیاء همان آخرت است و اساسا همه کارها برای آنجا انجام شده است. و در تفسیر استاد دکتر عبدالکریم سروش نیز ما این را می بینیم.
شریعتی تلاش داشت این را وارونه کند. او می گفت دنیا مزرعه آخرت است و آن چیزی که اصل است همین مزرعه است. با این باور تلاش داشت موضوع را وارونه کند ولی دیدیم که در آراء دیگر روشنفکران دینی مساله متفاوت است.

نیچه یکی از نقدهای بزرگی که به تفکر دین دارد همین است که دین ضد زندگی این جهانی است. آنهایی که نیچه خوانده اند می دانند که نیچه از آری گویی به زندگی سخن می گوید و بزرگترین نقدی که به ادیان و به ویژه مسیحیت و بودیسم وارد می کند این است که ادیان، دنیا و این جهان را تحقیر و خوار کرده و حس گناه را به انسان تزریق می کنند.

بنابراین به نظر می رسد کوشش های مدرن و روشنفکرانه شریعتی و امثال او برای به رسمیت شناختن دنیا در فهم دینی با یک مشکل اساسی مواجه است و آن اینکه نگاه آخرت گرایانه عنصر محوری تفکر دینی است. مگر اینکه ما بتوانیم نشان دهیم که این نوع نگاه عنصر محوری نیست و می توان زیست دینی دنیامدارانه هم ارائه کرد بدون اینکه تنش هایی به وجود آید.